در فرضیهی تکامل گفته میشود که تمام موجودات از یک موجود تکسلولی بهوجود آمدهاند که بر اثر گذشت زمان به نسبت نیازهای موجودات، تغییراتی در آنها رخ داده است و آنها کمکم به شکل جدید درآمدهاند. مثلاً میگویند که مرغ بعد از اینکه در محیط آب زندگی کرد، کمکم بین پاهایش پرده درآورد و پرش چرب شد و منقارش پهن شد و تبدیل به اردک گشت. با توجه به این ادعا، عدهای بر این شدند که این فرضیه را با استدلالات گوناگون رد کنند و بگویند که چنین نبوده است. در این راه یکی از راههای رد این فرضیه آوردن مثال نقض است که در ریاضیات گفته میشود برای رد یک قضیه کافی است فقط یک مثال نقض آورده شود تا آن قضیه رد شود. حال در این باب هم به دو مورد مثال نقض میپردازیم تا این فرضیه را رد کرده باشیم.
نخست اینکه: اگر تمام موجودات کمکم بر اثر تکامل بهوجود آمده باشند و انسان هم متکاملترین آنها باشد، در انسان نباید پردهی بکارت وجود داشته باشد، چراکه در بقیهی حیوانات وجود ندارد و سالهاست که این پرده که در موجود ماده وجود دارد، توسط موجود نر پاره میشود و اگر فرضیهی تکامل درست بود، میبایستی که کمکم موجود ماده با هوشیاریای که دارد در بدن خود تغییر ایجاد میکرد و این پرده را از نظام آفرینش خود حذف میکرد، ولی برعکس میبینیم که این پرده در هیچ موجودی بهجز انسان وجود ندارد، پس اگر فرضیهی تکامل درست باشد، چگونه ممکن است انسانی که از حیوان تکامل یافته و به انسان رسیده است، این پرده را باوجود پاره شدنش چه در نوع حیوان و چه در نوع انسان، ساخته باشد؟ اینکه نوعی مقابله با تکامل است و نه تکامل.
دوم اینکه: در حالت تکامل میبینیم که هر موجودی به نسبت نیاز خودش متکامل میشود؛ همانطور که در مورد اردک گفته شد به نسبت نیازش تغییراتی در آن بهوجود آمد و تغییرات بیش از حد نیاز نبود، مثلاً اردک شاخ در نیاورد، چراکه به آن نیاز نداشت ولی مثلاً کرگدن شاخ دارد؛ چراکه به آن نیاز دارد. در رابطه با مغز حیوانات هم دیده میشود که برخی حیوانات از نظر هوشی از برخی دیگر برتر هستند؛ مثلاً کلاغ یا مرغ مینا یا طوطی یا میمون نسبت به ماهی و لاکپشت و گنجشک و مرغ از بهرهی هوشی بالاتری برخوردارند و مغز آنها متکاملتر است؛ با این حال میبینیم که تمام این موجودات باهوش، حتی باهوشترین آنها فقط به اندازهی نیازشان مغز آنها متکامل شده است و نه بیشتر، بهطوریکه یک مرغ مینا که موجود باهوشی است، در نهایتِ استفاده از مغز خود اینگونه باهوش است و مثلاً بالای نود درصد از کاربری مغز خود را استفاده میکند که اینگونه باهوش جلوه میکند. در این راستا انسان به عنوان باهوشترین آفریدهشدگان، اگر موجود تکامل یافتهی نمونههای حیوانی میبود، میبایستی قدرت مغزی او نیز به همان اندازه که نیاز دارد تکامل مییافت و از حیوانات برتری پیدا میکرد و نه بیشتر. ولی میبینیم که قدرت مغز انسان چندین و حتی چندصد برابر نیاز انسان است. حال اگر فرضیهی تکامل درست میبود، پس چرا اینقدر مغز انسان بیشتر از نیاز او رشد کرده و پیشرفته شده و فضای زیادی را در سر او آشغال کرده، بدون اینکه انسان به آن نیازمند باشد که اینهمه پیشرفته باشد؟ پس میبینیم که ابداً انسان موجود تکامل یافته نیست، بلکه خود در آفرینش استقلال دارد و آن دانای حکیم مغزی چندصد برابر نیاز انسان به انسان هدیه داده تا انسان با استفاده از آن به پیشرفتهای شایان در تمام عرصهها برسد و تقریباً هیچگاه نتواند ادعا کند که از همهی آن استفاده کردم و ابزار من کوچکتر از خواست من بود.
نظرات
بدوننام
11 آبان 1392 - 08:28ممنون اما علمی نیست . می توانید از کتاب های هارون یحیی استفاده کنید که علمی و ثابت شده است . عنوان مقاله جذاب بود اما محتوا.... سایت دعوت و اصلاح باید کمی غنی تر و قویتر کار کند .در راستای دعوت و اصلاحی بودنش با زهم تشکر از زحمتهایتان...
محمد
11 آبان 1392 - 06:47این نظریه در واقع یک دین است تا اینکه علم باشد. در آمریکا و اروپا تدریس آن در دانشگاهها و مدارس اجباریه. در سال 2005 مسیحیان آمریکایی خواستار تدریس نظریه طراحی هوشمند در کنار نظریه داروین در مدارس شدند اما با فشار داروینیست ها کار به جایی نرسید. دوستانی که علاقمند هستند استدلال دو طرف رو بشنوند این مستند آمریکایی با زیر نویس فارسی را ببینند http://mobinmedia.ir/category/%D9%85%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF اگر کسی بیشتر علاقمند است ، سخنرانی رشاد خلیفه را ببیند که برخلاف عقایدش اینجا استدلالش قویه www.youtube.com/watch?v=ILaHTACjV1k برای مطالعه دقیق تر هم آثار هارون یحیی پیشنهاد می شود http://fa.harunyahya.com/fa/76/categories/collapse-of-the-theory-of متاسفانه علارغم همه دعواهایی که در اروپا و آمریکا سر این نظریه هست در کشورهای اسلامی در کتب زیست شناسی بدون ذره ای نقد و به عنوان علم محض به نسل جوان آموزش داده می شود. به امید آگاهی مسلمانان
MrHs
11 فروردین 1393 - 10:52سلام برادر عزیز نیت شما الهی است. اما متاسفانه اطلاعات زیست شناسی بسیار اندکی دارید. در دنیای بسیار تخصصی شده امروز کارشناسان هر رشته نمی توانند و نباید در سایر رشته ها نظرات تخصصی بدهند. از شما خواهشمندم با دفاع های ضعیف باعث ایجاد شبهه نشوید.
بدوننام
11 آبان 1392 - 04:23خسته نباشید.بدترین توهین به دین اینه که از نظریه علمی بترسی وبخوای با سبک کردن اون نظریه نقدش کنی تا دینت لطمه نخوره. نظریه تکامل اونقدر دلایل علمی و متقن داره که با حرفهای شما رد نشه .ضمنا اگر حتا تکامل انسان را نشه با این نظریه توجیه کرد تکامل و ایجاد سلیر موجودات کاملا علمی و توجیه پذیره.و درست بودن نظریه تکامل چیزی از قدرت خدا کم نمی کنه چون همه اش طبق قوانینی رخ می دهد که خدا در نهد خلقت نهاده. قرار دادن چنین مطالب سبک و غیر علمی فقط ارزش سایت را زیر سوال می بره و همه را مطمئن می کنه که افراد مذهبی بدون تخصص وارد همه حیطه ها میشن!
مطلب
17 آبان 1392 - 08:30آقای عزیز نظریه تکامل تا هنوز به هیچ وجه اثبات نشده است تا سعی کنیم ردش کنیم.و فقط در حد یک نظریه مانده است؛ والبته با گذشت زمان دلایل بیشتری در رد آن یافت می شود مثلا اخیرا جسدی در مغرب که مربوط به دو ملیون سال قبل یافت شده است که با بررسی دی ان ای جسد مشخص شده است که با آدم امروزی تفاوتی ندارد.لطفا کمی مطالعه بفرمایید.
نیما
11 آبان 1392 - 06:28با سلام و تشکر از نویسندگان محترم به نظر بنده اگر خواننده گان محترم هر سه مقاله مرتبط را مطالعه کنند متوجه می شوند که علاوه بر استفاده از منابع متعدد و مستند مقاله از اصول علمی نیز تبعیت کرده ولی صرفا یک مقاله مروری - تحلیلی است. نکته دیگر اینکه در حوزه بحث تکامل اگر پیش صحبت هر دو طرف بنشینیم هر دو برای خود دلایل و استدلال هایی دارند که منطقی می نماید، البته این نکته هم لازم به ذکر است که همه طرفداران نظریه تطور انسان هایی مغرض نیستند بلکه با توجه به استدلال های خود به این نتیجه رسیده اند. در بحث تاریخچه جهان و خصوصا حیات و اشکال مختلف آن با توجه به اینکه بحث از گذشته است و مدارک ناکافی، هر کدام از گروه ها به راحتی می تواند نظریه طرف مقابل را رد کند مثل نویسنده محترم بخش سوم که مثال نقض برای نظریه تکامل آورده است، اما آیا زمانی که ما یک نظریه یا تئوری را رد می کنیم، جایگزین بهتری برای آن داریم؟ دانشمندان طرفدار تکامل هم انبوهی از استدلال دارند که نظریه ثبات گونه ها، خلقت مستقل گونه ها و هوشمندانه بودن خلقت را رد می کنند و یا حداقل مثال نقض های فراوانی برای آن دارند. در دایره عقاید و اندیشه ها بخصوص تاریخی ما فقط می توانیم نظریه بهتر یا نزدیک تر به حقیقت و با مثال های نقض کمتر بپذیریم.
دامپزشک
12 آبان 1392 - 07:51با سلام مطلب قانع کننده نبوددر ضمن در مورد پرده بکارت در حیوانات باید عرض کن از نظر علم آناتومی دام این پرده در حیوانات نیز وجود دارد و آثار ونشانی های از این پرده در داخل مهبل حیوان وجو داردو آثار ان را می توان دید
صادق
17 آبان 1392 - 07:14ممنون از راهنمایی شما، بنده بهخاطر این اشتباه از تمام خوانندگان عذرخواهی میکنم و دلیل این اشتباه هم خواندن این مطلب در کتابی دیگر بود که بنده به مطالب آن اعتماد کردم؛ انشاءالله خداوند به همه ما توفیق دهد که اشتباهات کمتری مرتکب شویم.
بدوننام
17 آبان 1392 - 01:28جهت اطلاع جناب عالی عرض کنم: 1- پرده بکارت در همه دوشیزه گان وجود ندارد( بعضی دختران فاقد آن هستند). 2- بعضی از حیوانات مثل: بعضی اسبها، بعضی وال ها، بعضی میمونها و بعضی پرندگان هم پرده بکارت دارند!!!! 3- ممکن است انسان در آینده از مغز خودش حداکثر استفاده را ببرد، بنابر این نباید با اعتماد به نفس صد در صدی اعلام کنیم مغز انسان بیش از نیازش می باشد! چرا که بسیاری از سلولهای مغزی دارای ژنهای خاصی هستند که درصورت لزوم بیان میشوند و از آن سلولها استفاده خواهد شد. ولی فعلا نیازی به بیان آن نیست! خداوند انسان را کامل آفریده است، بنابر این فکر نسل های بعدی را هم کرده است( شما که قائل به تکامل نیستید باید به فکر این باشید که اگرنسلهای بعدی نیاز به فکر خاصی داشتند ژن مربوطه را از کجا بیارن؟). 4- البته حرف زیاد است اما مشکلات بشری بقدری زیاد است که انسان به خودش اجازه نمیدهد به مسائلی بپردازد که ضمن آنکه دردی را دوا نمیکند، در قرآن هم شواهدی برای رد مطق آن وجود ندارد!
موحد ( زیست شناس )
23 آبان 1392 - 10:19ه ا1- نظریه تکامل با کشف گامت توسط مندل برای همیشه به زباله دان تتاریخ پیوست؟ 2- امروز ثابت شده که انسان 46 کروموزوم دارد و میمون 48 کروموزوم ؛ و با وجود شباهت فنوتیپی ، هیچ سنخیت ژنوتیپی بین انسان و میمون وجود نداشته و ندارد. 3- تکامل گرایان که هدف اصلی آنها محکوم کردن داستان آفرینش انسان در اندیشه اسلامی و به سخره گرفتن آن است و توسط داروین یهودی آغاز شد و ادامه دارد ؛ معتقد هستند که تغییر محیط و زمان باعث ادغام دو جفت کروموزوم اضافی میمون شده و به انسان جهش پیدا کرده است. اگر چنین است چرا توتن آزمایشگاهی بزرگ خود را بسیج نمی کنید تا این گکار را در آزمایشگاه به شکل دوباره انجام دهید؟ نکند علمتان ته کشیده؟ یا خودتان هم این نظریه باطل ادغام و تکامل را مردود می دانید ولی لابی صهیونیستی به شما فشار می آورد! 4- یقین بدانبد چند اسکلتی را هم که داروین و دنباله روانش یافتند مربوط به همان قوم ناسپاس و سرکش یهود( اصحاب سبت ) است که خداوند در قرآن می فرماید آنها را به بوزینه تبدیل و مسخ نمود که برای عبرت اکنون آشکار گشته اند. 5- سالهاست شهوت پرستان همکیش داروین و تکامل گرایان او با حیوانات نزدیکی جنسی می کنند اما هنوز نطفه انسان با هیچ حیوانی ادغام نشده و این از کرامتی است که خداوند به اشرف مخلوقات خویش عنایت فرموده تا نژادش و نسلش با هیچ حیوان دیگری آمیخته نگردد.
بدوننام
21 دی 1395 - 11:26يكم راجع به كروموزوم شماره ٢ انسان مطالعه كن عزيزم
ادریس
10 دی 1392 - 04:10من خودم رشته ام زمین شناسیه . توی درس زمین شناسی تاریخی ماکرو و میکرو فسیل بحث مستندی از جانوران ساده و سپس تکامل آنها را خوندیم . در یک دورانی موجودی ساده ایجاد میشه در دورانهای بعدی و با تغییر شرایط خودش رو با شرایط جدید وفق میده و متکامل تر میشه. بحث انسان و تکامل با حیوانات فرق میکنه و درست نیست از این راه اثبات بشه چون دلیلی وجود نداره. بحث تکامل موجودات هیچ ردی بر وجود خالق برتر نیست بلکه دلیلی است بر وجود این خالق برتر .
مجيد
10 فروردین 1393 - 06:06شما زيست شناس نيستيد چون كوچكترين دانشي از پايه هاي زيست شناسي نداريد عزيزم اگر ما انواع و اقسام جانوراني كه ميمون يا شبيه به آن هستند را بررسي كنيم متوجه ميشيم كه اكثرا مانند شامپانزه ها - عنترها - خود ميمونها و بوزينه ها 46 كروموزوم دارند و گوريل 48 كروموزوميست داروين يهودي نبود و يك مسيحي متعصب ولي باهوش بود اينكه شما چه باوري داريد به خودتان مربوط است ولي تلاش نكنيد با فحاشي و تعصب خودتان را موجه جلوه دهيد خوشبختانه دوران اين كارها گذشته و چيزي جز با منطق اثبات يا رد نخواهد شد.
مجيد
10 فروردین 1393 - 05:56اين نقد از لحاظ علمي بي ارزش و بسيار سبك و پر از نادانسته هاي فراوان بود چرا كه در اصل نظريه لامارك نقد شد و اساسا نظريه فرگشت به وسيله انتخاب طبيعي چيز ديگريست كه اصلا به علت عدم شناخت سخني درباره اش گفته نشد.(متاسفانه دوستاني كه بسيار دوست دارند اعتقادات ديني خودشان را اثبات كنند به دور از منطق و انصاف و غرض ورزانه مطالبي رو مي نويسند كه جمعي رو نادانسته پيرو سخنان بي اساس خود كنند البته گاهي هم از روي جهل و كپي برداريست) بگذريم براي آگاهي خوانندگان گرامي عرض كنم نظريه لامارك كه بر اساس نياز ، موجودي مي تواند تغيير كند خيلي سالها پيش و با همين دلايل پيش پا افتاده از سنديت افتاد و رد شد ولي نظريه فرگشت داروين با مستندات تقويت شده و كمي هم تغييرات داشته است. هنوز در هيچ مقاله يا كتابي دست كم بنده چيزي كه پايه هاي آن را سست كند نديده ام بسيار خوش حال خواهم شد اگر با تفكر و تعقل بخوانيد و بينديشيد و سپس پاسخ دهيد
سجادی/ ارشد زیست شناسی
08 خرداد 1394 - 09:11به نام خالق لوح فشرده ی حیات (DNA) با عرض سلام خدمت دوستان مدت هاست که نظریه ی تکامل از سوی متخصصین و سایرین مورد بحث و بررسی قرار می گیرد. البته می دانیم که این بحث یعنی تغییر پذیری گونه ها(ترانسفورمیسم) مدت ها قبل از انتشار کتاب داروین در سال 1859، از سوی افراد متعددی مطرح شده بود. اما داروین توانست با ارائه ی مدارک و مستندات مناسب آن را قوام بخشیده و بهتر توضیح دهد. متأسفانه طرح این نظریه با توجه به مطرح کردن بحث انتخاب طبیعی و گزینش افراد برتر و حذف افراد ناسازگار به صورت های مختلفی از جمله از نظر سیاسی، ایدئولوژی، اقتصادی، نژادی و ... مورد سوء استفاده قرار گرفت. به نظر اینجانب، این موضوع که آیا خلقت انسان (و سایر جانداران) به صورت مستقل و ثابت بوده است یا در صورت پذیرش بحث تکامل تدریجی، انسان نیز جزئی از این حلقه های در حال تغییر و تکامل بوده و حاصل تغییر جانداران دیگری است؛ چندان مسأله ساز نیست.- هر چند در این مورد مخالفان و موافقان متعددی در بین افراد مؤمن و دین دار وجود دارد. از جمله دکتر یدالله سحابی در کتاب: " قرآن مجید، تکامل و خلقت انسان" کاملاً با استناد به آیات قرآنی به تکامل انسان از جانداران دیگر قایل بوده و از آن دفاع می کند.- بلکه بحث اصلی این است که آیا تدریجی بودن تکامل جانداران و تغییر پذیری آنها، آنگونه که برخی ادعا می کنند، دلیلی بر عدم نیاز به خالق است؟ به عبارت دیگر آیا برگرداندن منشأ حیات به مواد معدنی اولیه، موادآلی ساده، موادآلی پیچیده تر، میکروسفرها، پیش سلول ها، تک سلولی ها، پرسلولی ها، ......، انسان. و انجام تدریجی و کُند این مراحل، نیاز به آفریننده را مرتفع می کند؟ پاسخ این سؤال را به گروه تخصصی مجتمع در پهارودونز کالیفرنیا به سرپرستی پروفسور "فیلیپ جانسون" می سپاریم: این گروه متشکل از تعدادی از دانشمندانِ زیست شناس، بیوشیمیست، ریاضی دان و ... در سال 1993 با توجه به ایراداتی که به توجیه شکل گیری حیات به وسیله ی نیروهای هدایت نشده شامل سه عامل: تصادف، انتخاب طبیعی و زمان، داشتند؛ گِرد هم آمدند تا جایگزین متقاعد کننده تری را برای توضیح منشأ حیات بیابند. مایکل بِهی با مطرح کردن ساختار موتور تاژک باکتری، که دارای 40 جزء ضروری برای انجام فعالیت مطلوب خود یعنی چرخاندن تاژک با سرعت حدود 50000 دور در دقیقه است؛ اظهار می کند: اگر هر کدام از این اجزا را از موتور تاژک حذف کنیم، موتور از کار افتاده و قادر به ایفای نقش خود نیست. و حضور تمام این اجزا با هم و همزمان ضروری است تا تاژک مفید و فعال را داشته باشیم، در صورتی که انتخاب طبیعی نمی تواند همه ی این اجزا را برای موتور تاژک فراهم کند. و اگر به صورت تدریجی فراهم شوند چون حضور برخی از آنها و عدم حضور برخی دیگر عملاً سودی به حال جاندار ندارد باید طبق اثر انتخاب طبیعی حذف شوند. او چنین ماشین هایی را دارای "پیچیدیگی تقلیل ناپذیر= Irreducible complexity" نامید. و با انتشار کتابی به نام "جعبه ی سیاه داروین" با تأکید بر این موضوع، نارسایی توضیح انتخاب طبیعی را برای شکل گیری چنین سیستم هایی تشریح کرد. این کتاب به سرعت از سوی مجلات علمی متعدد مورد نقد و از سوی تعداد محدودی نیز مورد تحسین واقع شد. ناقدین آن بر این باور بودند که نویسنده ی کتاب، اثر انتخاب طبیعی را کم اهمیت جلوه داده است و در پاسخ، بحث "گزینش" را مطرح کردند. به این معنی که: لازم نیست تمام این اجزا همزمان ایجاد شوند بلکه هر کدام از آنها، از ساختارهای دیگر موجود در سلول استقراض شده و به عاریت گرفته شده اند و به عبارت دیگر اجزا در سیستم های دیگر سلول موجود بوده اند و مونتاژ شده اند. "اسکات مینیک " که به مدت 20 سال بر روی تاژک باکتری تحقیق نموده است در پاسخ چنین می گوید: از 40 پروتئین موجود در موتور تاژک تنها 10 جزء آن در قسمت های دیگر سلول یافت می شوند و 30 جزء دیگر کاملاً اختصاصی و منحصر به موتور تاژک بوده و در هیچ قسمتی از سلول یافت نمی شوند. و حتی به فرض وجود تمام این اجزا در سلول این تنها بخشی از قضیه است و بخش دیگر آن دستور و نحوه ی مونتاژ دقیق این اجزا و سوار شدن آنها روی همدیگر به طور صحیحی است که بتواند منجر به عملکرد درست موتور شود. "پروفسور دین کنیون" نویسنده ی معروف کتاب "تقدیر بیوشیمیایی" در کتاب خود تقریباً با بسط نظر داروین و پس از آن " الکساندر اپارین" روسی در مورد منشأ حیات، با مطرح نمودن این که: آمینواسیدها در ابتدای شکل گیری حیات، توانسته اند در اثر جاذبه ی بین خود، به همدیگر متصل شده و پروتئین ها را بسازند. توجه همگان را در دهه های 1970 و 80 به خود جلب کرد و کتابش در طول 20 سال به یکی از پر فروشترین ها تبدیل شد. اما به گفته ی او پس از 5 سال به تدریج در مورد اظهار نظر خود مردد شده و هرچه اطلاعاتش در مورد آمینواسیدها بیشتر می شده، عدم تواناییِ خود به خودی آنها در اتصال به همدیگر، برایش روشن تر شده است. به ویژه هنگامی که از سوی یکی از شاگردانش مورد سؤال قرار می گیرد، که توضیح دهد: با توجه به اینکه امروزه آمینواسیدها به دستور DNA و طبق اطلاعات از پیش تعیین شده در ساختار پروتئین ها قرار می گیرند، چگونه اتصال آمینواسیدها به همدیگر در آن ابتدا بدون حضور DNA ممکن بوده است؟ دین کنیون اظهار می کند که توجیه چنین خاصیتی برایم ممکن نبود. و اگر آن را به DNA برگردانیم سؤال با شدت بیشتری در مورد واحدهای سازنده ی DNA یعنی نوکلئوتیدها باقی است. از این رو "دین کنیون" به همراه بقیه اعضای گروه از جمله : فیلیپ جانسون، پائول نلسون، مایکل بهی، اسکات مینیک، جاناتان ولس، ویلیام دمسکی، استیفان مایر و... بحث "طرح هوشمند = Intelligent design" را برای تفسیر و توجیه شکل گیری و پیچیدگی حیات مطرح کردند. این گروه از دانشمندان بر این باورند که اگر در قرن 19 به دو ماهیت موجود یعنی " ماده" و "انرژی" اذعان می شد اکنون در قرن 21 باید وجود ماهیت سوم یعنی اطلاعات ( Information) را نیز به آنها افزود. و این اطلاعات دقیق و هدفمند که از جمله در مولکول شگفت انگیز DNA ترتیب داده شده است، بدون وجود طراح هوشمند قابل توضیح نیست. با ابراز والاترین تحسین ها و تعظیم ها به خالق قادر و متعالِ DNA